مصائب یک دختر

ساخت وبلاگ
الان جلوی در یه پاساژ تو یه خیابون نسبتا خلوت به یه ستون تکیه دادم و پامو دراز کردم. هندزفریم رو جا گذاشتم و با صدای بلند اهنگ به قولی انرژی بخشی که فرستادن رو گوش میدم. هر از چندگاهی سرفه میکنم و خنکای پاییزی تا الان راضی کننده بوده. عابرها به غیر از اون‌هایی که زوجن به سر تا پام یه نگاه میندازن و رد میشن. یه حس به کتفم خاصی درونم موج میزنه. مثل اکثر روز‌های این ماه 12 ساعت سرپا بودم و خستگی روز و کوفتگی سرماخوردگی دارن زیر زبونم مزه میکنن و من قربانی سندرم استکهلم میشم. تقریبا میشه بگی اینجا لش کردم و منتظر دوستمم. ترجیح میدم به جای این که برم خرید یکی تا خونه بغلم کنه)): + از ویژگی‌های بارز من تو دانشکده اینه که در اولین تجربه انجام هر کاری سخت‌ترین و نچسب‌ترین کیسی که میتونه وجود داشته مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : مینویسد, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

میدونین زندگی دانشجویی یا به عبارتی بهتر، تنهایی کجا فشار میاره؟ وقتی از تو تابوتت مثل زامبی درمیای، آشغال‌ها رو میذاری دم در، اجارتو کارت به کارت میکنی بعد هم برای دومین سرماخوردگیت تو یه ماه دمنوش میخری. 

مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : چیزناله, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

بعد از سال‌ها دست و پنجه نرم کردن با سندرم حرص درار بودن اطرافیان در مقاطعی خاص بدون هیچ‌گونه عامل اتیولوژیک شناخته‌ شده تا الان فقط به این نتیجه رسیدم این که به طرف مقابل بگی رو نروی نه تنها مشکلی رو حل نمیشه بلکه شرایط رو خیلی پیچید‌ه‌تر و غیرقابل توضیح‌تر میکنه. دیدین بعضی وقت‌ها از هرچی بیشتر حرف میزنی انگار کمتر میفهمیش؟انگار غیرقابل دسترسه؟ الان علاوه بر دوستان رو نرو، بقیه دوست‌هامم در جریانن و همچنان منم و یه مشت ادم نفهم:دی همیشه این موقع‌ها تا میتونستم همه چیز و همه کس رو ول میکردم تا وقتی که یهو میفهمیدم طوفان رد شده. این بار خسته بودم. میخواستم یه بار برای همیشه حلش کنم، بفهممش، ببینم حرف حسابش چیه. با همه حرف زدم، تنش بالا رفت، یه گوشه غمباد کردم و شروع کردم به خوندن که رسیدم ب مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

به سبک جدیدی از زندگی رسیدم. از صبح تا بعد از ظهر با یه عده از بچه‌ها تو دانشکده با همیم و بعد شب هم با همون‌ها میریم بیرون. حتی روز‌های تعطیل هم دست از سر هم برنمیداریم. اگر نشد تلگرام هم هست. خولاصه هیچ جوره تحمل دوری همو نداریم :| با این اوضاع وضعیت کلاس 7:30 اینجوریه که دستمو میزنم زیر چونم به استاد خیره میشم در حد چند دقیقه که خودم فکر میکنم چند ثانیه اس چشمامو میبندم بعد تو ذهنم پلی میشه مست و گیجم، منو از این وسط جمع کن ببرم جایی که هیچ‌کسی نبا‌شه :|| مصرف فیلم و کتاب هم به روزی پنج دقیقه و روزی یک صفحه کاهش یافته چون تا یه گوشه اروم میگیرم سریع خواب میرم، کمبود خواب غوغا میکنه. با این رویه دیدن فیلم دوساعته حدود یک هفته طول میکشه و هنوز موفق نشدم اینجوری کتابی رو تموم کنم، یهو به خو مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نیازمندیم, نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 140 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

مریضم میگفت اصفهان یه روزه دست دندون میسازن، چرا من باید چند هفته بیام؟ گفتم قرمه سبزی رو هم یه ساعته میشه پخت ولی با قرمه سبزی که چند ساعت جا افتاده یکیه؟ خودم و مریض باهم قانع شدیم:دی
استاد هم به جای قالب قیافمو نگاه میکرد بعد میگفت کارت خوبه. 
مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

بزرگ‌ترین کمکی که ادم به خودش و جامعه بشری میتونه بکنه اینه که وقتی قاطی پاتیه و هورموناش نوسان میکنن حرف نزنه حتی اگر لازم باشه بخاطرش خودشو دار بزنه یا زیر اب خفه کنه!

مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

دلم میخواد کلی وقت داشته باشم بعد همه فیلتر‌هارو خاموش کنم و تا میتونم از هر چرت و پرتی که اتفاق میفته بنویسم. مثلا این‌که با هیزم‌هایی که داشتم اتیش درست کردم، روش بنزنین ریختم و حالا میخوام دراز بکشم و پاهامو بزنم به دیوار ببینم در ادامه چی میشه... و البته که پیش بینیش سخت نیست! 

مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

تو روزهای تعطیل سعی میکنم انتقاممو از تمام اون لحظاتی که چشمام از شدت درد و سوزش اشک میزدن و تار میدیدن و من همچنان باید به چشم استاد، دهن مریض یا یه دندون کشیده شده زل میزدم، بگیرم. سعی میکنم یه ثانیه رو برای خوابیدن از دست ندم. همگی به توافق رسیدیم که الان درگیر یه زندگی سگی هستیم. از صبح تا شب دانشگاهیم و باز هم کلی کار عقب مونده و درس نخونده داریم. تنها لذتی که بشخصه برای من مونده غذا خوردنه. بار‌ها شده مثل اخرین بازمانده‌های رو کره زمین راه میرفتیم و ساکت بودیم ولی به محض خوردن غذا یه دارو دسته مست و پاتیل تشکیل دادیم و از کافه زدیم بیرون.  خب دیگه حوصله ندارم یه سر و ته برای پست پیدا کنم یا بین جمله‌ها ارتباط منطقی برقرار کنم :| مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11

مقابله به مثل کردن میتونه همونقدر خطرناک باشه که کوتاه اومدن و چیزی نگفتن. یه وقت به خودت میای و میبینی اینقدر مشغول مقابله به مثل کردنی که چیزی از خودت نمونده، هیچوقت خودت نیستی و ابتکار عمل تو دستت نیست. شاید بخوای اینجوری خودتو توجیه کنه که اگر یه نفر دیگه باشه یا اگه همون نفر اخلاقش فرق کنه من یه جور دیگه میشم ولی حقیقت اینه که ممکن هیچوقت همچین حالتی پیش نیاد و تو هیچوقت نتونی جوری که میخوای باشی یا نتونی به خودت و اطرافیانت بگی من این مدلیم فارغ از این که طرف مقابلم کیه یا چطور رفتار میکنه چون فلان مدل رفتار کردن در شان و شخصیت من نیست. به این نتیجه رسیدم برند شخصیتی داشتن از همیشه مقابله به مثل کردن بهتره هرچند ممکنه نشه همه رو سر جاشون نشوند. پیر شدم:|| +اینوریدر رو به این امید چ مصائب یک دختر...
ما را در سایت مصائب یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eesprichoo8 بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 18:11